بچه های خدایی |
هنوز سرها به روی نیزه ها . . . هنوز خون میبارد زدیده ها . . . هنوز زینب . . . چه بگویم . . . که دیگر حرفی نمانده . . . فردا سرها زکوفه میروند . . . فردا دوباره اشکها . . . دلم در خرابه ها منتظر است . . .
داغ دل زینب . . .هنوز میسوزد . . . اسمان برای درد دوباره پیرهنش میدوزد. . . دوباره انگار قرار است دلی بسوزد. . . سفری پر از درد به سوی شام. . . و این تازه شروع درد است . . . حالا که روضه تازه شروع شده . . . ما در کجاییم و چه میکنیم. . . [ چهارشنبه 90/9/23 ] [ 6:58 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 10:29 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 10:9 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
سلام بر آقای ما. سلام بر امید دلها چقدر نگاهت غریب است. . . نکند آقای من . . .اگر تو هم با چاه دردو دل کنی . . . جواب مادر را چه دهیم. . . آقا ما هستیم . جان فدایت . نه نه . شاید غفلت کنیم اما باور کنید ما اهل کوفه نیستیم . . .
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 10:0 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 9:52 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
گناه واژه ای زشت . . . با طعمی دلچسب و گیرا. . . پر از لذت های زود گذر. . . سرشار از رهایی . . . بدون مقدمه. . . پر از هیجان . . . با تضمین عمری برای آخرت . . . سفری پر از چراها به جهنم . . . مسیر مستقیم بدون ترافیک . . . انتخاب با شماست . . . بلیط همیشه حاضر است . . . حتی میتوانی اینترنتی هم دریافت کنید . . . در تمامی شعب همه جا . . .قابل دریافت. . . فقط کافیست اراده کنید. . . نه اراده نمیخواهد . . .حتی بدون اراده ی قبلی. . . با خدمات همیشگی و رایگان. . . به همین راحتی . . . به همین خوشمزه گی. . . [ یکشنبه 90/9/20 ] [ 5:50 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
وای برما. . . وای برما . . . وای بر ما . . . چقدر راحت با یک کلیک کردن جهنم را برای خود سند میزنیم. چقدر راحت با یک نگاه به شیطان دست دوستی میدهیم چقدر راحت هیزم جهنم را ذخیره میکنیم. این صدای شیطان است . . . و هرجا چنین پیامی دیدید یعنی سفره ی شیطان پهن است بفرمایید آتش. . . کاش هیچگاه انگشتانمان در این دنیای زودگذر به دنبال نامی غیر از حسین (ع) اشاره نکند.. . به همین سادگی دلهای پاک جوانانمان پر از سیاهی میشود. . . آرام غرق خواهش ها میشوی و وقتی در مرداب گناه اسیر شدی هرچقدر دست و پا میزنی بیشتر فرو میروی و هیچکس جز شیطان برایت نمیخندد.. . وای بر نفس ضعیفم که حتی نمی تواند انگشتش را حفظ کند. . . تا به حال با خودت فکر کردی که چرا ذهنت وجودت به خودش اجازه میدهد به دنبال هر نشانی برود. . . بچه که بودیم چادر مادر را محکم میگرفتیم تا در هیاهوی خیابانها گم نشویم و اگر هم گم میشدیم آنقدر گریه میکردیم تا مادر را پیدا کنیم. کاش امروز هم کمی فکر میکردیم که چه شده است دست خدا را رها کردیم و در این دنیای پر از لذت و . . .گم شده ایم . شاید باید گریه کنیم به حال خودمان برای شهدا برای خدا که از همه غریب تر است. بیایید گریه کنیم شاید دوباره خدایمان را پیدا کنیم. . . همیشه برای عید خانه تکانی میکنیم برای محرم بیشتر باید. . . در ماه محرم دلمان پر از نام حسین است نام حسین پاک است و بی وضو نباید به آن دست زد . . . برای دلتان وضو کنید تا دیر نشده . . . شیطان در همین نزدیکی هاست . در مقابل چشمانمان . . در مقابل دستهایمان. . .مراقب باشید . . . کسی در کمین است دامش مهیاست فقط امیدش به انگشتان ماست. . . اعوذوبالله من الشیطان الرجیم [ یکشنبه 90/9/20 ] [ 5:43 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
هنوز تا نماز صبح مانده . . . وجودم بی تاب و نا آرام است نمیدانم چه کنم . . . فقط دلم میخواهد زودتر صدای اذان را بشنوم و امشب با همه ی غم هایش تمام شود من تحمل گریه های زینب (س)را ندارم . . . من طاقت دیدن وداع را ندارم . من نمیتوانم خیمه ها نگاه کنم . کاش زودتر اذان شود کاش امشب تمام می شد. . . وای فردا را چه کنم فردا با غم دل چه کنم . . . فردا که اشک های زینب را مرهم می شود. . . وای بچه ها . . . خیمه ها . . . عمو عباس (ع) . . .نیزه ها. . . مکن ای صبح طلوع . . . مکن ای صبح طلوع خدایا . . . . خدایا . . . خدایا ای آتش چرا بر خیمه ها ی اولاد رسول گلستان نشدی آخر مگر با تو چه کرده بودند. . . ای شمشیر تو که بر اسماعیل . . .بر حسین (ع) چرا ای نیزه ها چطور بر سینه ی حسین (ع) هجوم بردید ای مشک چرا وفا نکردی. . . ای آب به چه رویی میجوشی. . . ای خاک چطور آرامی. . . وای ای آسمان چگونه دیدی و ایستاده ای . . . ای زمین مادری پهلو شکسته بر زمین افتادو تو هیچ نگفتی . . . ای زمین مادری پهلو شکسته . کمرش هم شکست و تو فقط نگاه کردی. . . ای زمین تو گناهت بیشتر است چه بر پاهای کودکان آوردی . ای زمین آنها بابایشان نبود تو چه کردی ؟ من از همه چیز دلگیرم از همه که فقط نگاه کردند. . . من از خودم هم دلگیرم که درد را دیدمو و غم را چشیدم اما هیچ نشدم وبرای حسینم هیچ نکردم . من شرمنده ام . . . شرمنده یا حسین (ع)
[ سه شنبه 90/9/15 ] [ 5:29 صبح ] [ اسمان ]
[ نظر ]
امشب چرا تمامی نداره . . . 1372سال پیش همچین شبی. . . کاش آن شب هم مثل امشب طولانی بود کاش تمام نمی شد . . . کاش رقیه بی بابا نمی شد . . . کاش عمو. . . امشب لحظه ای چشمهامو بستم و رفتم به کربلای 1372 سال پیش. با خودم تصور کردم که الان در خیمه ها چه میگذرد. شب وداع خواهر. . . چقدر سخت است عزیزترینت را در آغوش بگیری دست هایش را صورتش را سینه اش را نوازش کنی و بدانی برای آخرین بار است . . . چقدر اشک هایت گریه می کنند. کودکی آرام خوابیده . . . هنوز خیمه ها به پاست . . . از خیمه ی آقا نور عبادت می آید وچه زیباست عاشقی با خدا. . . امشب فقط امشب خیمه ها امید دارند هنوز محکم ایستاده اند. . . راستی در دل تاریک شب چه کسی در بیابانها راه میرود . . . چه میکند. . . با دستهایش خارها را از زمین جدا میکند. سنگ های تیز را دور. . . امشب اشک های دلتنگیه زینب را برادری از گونه ها پاک میکند. . . امشب برادری برای خواهرش حرف میزند تا آرام شود. . . من تصورم از حال رفت. . . و خیالم پیرهنش را دریده . . . دیگر نمیتوانم وای خدا چقدر امشب سوز دارد انگار شب بیمار شده . انگار همه سر در گریبان فرو برده اندو اشک میریزند. . . امشب دلم هم گریه دارد گریه ای بی امان. . . قرآن را باز کردم تا آرام بگیرم اما احساس کردم آیه ها هم میگریند. . . امشب ثانیه ها هم نمیخواهند تکانی بخورند. . . همه به خیمه ها نگاه میکنندمگر در خیمه ها چه خبر است؟ امشب خواب هم گریان است و به هر چشمی میرود اشک میشود. . . شاید زمان هنوز امید دارد شاید نمی خواهد باور کند. . . شاید هم هنوز همه دارند به صبح التماس میکنند. . . امشبی را شه دین در حرمش مهمان است . . . مکن ای صبح طلوع . مکن ای صبح طلوع [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 5:9 صبح ] [ اسمان ]
[ نظر ]
ای راز نهفته در زمزمه های باران. . . ای زلال تر از آب . . . و جاری تر از چشمه . . . ای سکوت شبهای پنهان ای نسیم باد صبا. . . ای روح سپیده دم وای طلوع رحمت و برکت. من قربانی گناه های خویشم. . . من حسرت خورده ی لحظه های دعایم . . . من قربانی ثانیه های جوانی خویشم. . . من بنده ی حقیرو محتاج درگاهت هستم ای مهربان. . . پروردگارا مرا دریاب. . . خدایا در پناه تو آرام می گیرم با عشق تو نفس می کشم . . . من با نوازش تو میخندم. . . من با تو راز دل میگویم. . . دستهایم برای تو التماس میکنند. . . خدایا دست هایم همچنان منتظر، چشم هایم نگران ، باز هم امید دارم به لطف و کرامتت همیشه امید داشته ام و خواهم داشت. بار خدایا. . . تمام وجودم تشنه ی باران محبت توست ، باران لطفت را بر کویر خشک و تشنه ی وجودم ببار. . . ((ربنا افتح بیننا وبین قومنا بالحق و انت خیرالفاتحین)) [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 2:55 صبح ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |