سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خدایی
قالب وبلاگ

 دهه فجر

به عشق امام و انقلاب از جان خود میگذشتند بدون هیچ واهمه ای. . .

او را به داخل اتاق شکنجه آوردند . یکی از دوستان اش را به روی تخت خواباندندو او را برهنه کردند بر روی تنش آب سردی ریختند و بعد اتوی داغ شده را . . .

اما پدرم فقط ذکر خدا میگفت . دیگری را ناخن کشیدند و . .

بعد از چند دقیقه دیکی از روغن داغ تهیه کردنددیکی بزرگ . که شعله های زیرش هم روشن بود . تخم مرغی را بر روی در پوشش شکاندند و سوخت . . .

بعد از چند دقیقه دوست اش را آوردند و با دست و پای بسته داخل دیک انداخته اند و او طعم شهادت را اینگونه چشید. . .

و پدر سوخت از رنج دوستان اش . حالا نوبت پدر بود . . . او را آماده کردند . .

ناگهان خبری فوری رسید از اغتشاش مردم و برنامه شکنجه  در آن لحظه به پایان رسید. . .

نوشته شده توسط آسمان. خاطرات انقلاب پدر


[ شنبه 90/11/15 ] [ 3:43 عصر ] [ اسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

*
امکانات وب


بازدید امروز: 200
بازدید دیروز: 192
کل بازدیدها: 546413
*
آخرین مطالب
لینک های مفید
* *
لینک دوستان
لینک های مفید
*



*