بچه های خدایی |
درخیال بارانی ام ، گلهای باغچه ام با یاد تو سیراب میشوند و پرندگان به عشق تو آواز سر می دهند. . . پروانه ها با مهر تو پر میزنند، دریا برای تو خود را به زمین میکشاند و با موجهایش برای تو عشق را میخواند. . . آسمان برای دیدن تو میگرید ومن هم زمزمه های دلتنگی ام را برای تو سر میدهمو فریادمیزنم خدای مهربانم دوستت دارم. . . خدایا دلم میخواهد در نهایت تنهاییم ، در میان سبزه زارهایی که همه از لطف و کرم و عنایت توست بنشینم و به آسمان نگاه کنم ، به ستاره هایی که بی ستون به اراده ی تو ایستاده اند وبه خورشیدی که از عشق تو هر روز در تب خود میسوزد بنگرم . و عاجزانه فریاد بزنم، ملتمسانه از درگاهت بخواهم.، که مرا درمیان این همه آشفتگی های زمانه با گرگ های نفس و جهل و نادانی رها نکنی، مرا در میان این دنیای بی رحم، میان این روزهای طمع کار به روزگار نسپاری. . . ومرا اینچنین رها نکنی ، پناهم دهی در محراب مومنان و سجاده نشینان در گوشه ای از حریم لطفت. . . ((یا سریع الرضا اغفرلمن لا یملک الا الدعا)) [ پنج شنبه 90/9/10 ] [ 7:32 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |