بچه های خدایی |
از زمانهای قدیم مادربزرگم همیشه به همه سفارش می کرد که هر دعایی نکنید حتی به شوخی چون گاهی اوقات فرشته هایی هستند که آمین میگویند و دعا مستجاب می شود. شوهر عمه ام مرد بسیار خوش رو و مهربانی بود بعد فوت او همه ناراحت و غمگین شدند وقتی جنازه اش را به سمت غسال خانه میبردند یکی از اهالی محل در مقابل چشمان همه آهی کشید و با غمی سنگین گفت آقا حیدر کاش من جای تو میمردم و دفن شدنت را نمی دیدم کاش زودتر از تو مرا در قبر میگذاشتند. . . بعد از چند ثانیه قلبش از حرکت ایستاد وبا اینکه جوان بود سکته کرد واز دنیا رفت و جالبتر اینکه تا مراحل دفن شوهر عمه ام آماده شود او را غسل دادند و زودتر از او به خاک سپرده شد. . . [ سه شنبه 90/9/1 ] [ 1:0 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ
*
امکانات وب بازدید امروز: 22 بازدید دیروز: 41 کل بازدیدها: 556137
آخرین مطالب
لینک های مفید
*
آرشیو مطالب
لینک دوستان
لینک های مفید |
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |