سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خدایی
قالب وبلاگ

 

مادرآفتاب

 

دلم هوای مدینه کرده ...

آسمان آبی ، خورشید نورش را به وسعت زمین پهن کرده و همه چی آرام و زیباست ...

ناگهان خورشید به خود می لرزد همه جا سرد می شود

باد با خشم طوفان گونه اش سیلی می زند به آسمان ... آسمان بغض می کند و آرام اشک هایش را فرو می خورد اما چنگ میزند ابرهایش را طوفان و می درد سینه ی آسمام را

حالا ابرها از سیلی طوفان کبود می شوند و وقتی میبرد طوفان ابرهای دل آسمان را ...

غرش می کند و آه می کشد آسمان فریادش زمین و زمان را می لرزاند و

گریه هایش اشک می شوند و اشک هایش باران ...

می بارد بر زمین و ناله می کند ...

حالا نه خورشید است نه آبی آسمان. اشک ها هستند که سرازیر می شوند موج موج بر دل زمین

آسمان رخ کبودش را به عالم و آدم نشان می دهد و همه در غم دل شکسته اش شریک و غمگین می شوند...

حالا هر چقدر فکر می کنم  نمیدانم

آسمان مدینه وقتی کبود شد چرا ناله نکرد و اشک هایش کدامین بیابان را در غمش شریک کرد ...

 آیا جایی بود که اشک های آسمان مدینه را پناهنده باشد...

وقتی شعله های آتش ظلم  دلش را سوزاند چه کسی کبودی اش را دید ...

این همه درد را در کجا پنهان کرده بود ...کجا

غ م د ل آسمان بچه های خدایی


[ دوشنبه 91/8/15 ] [ 2:51 عصر ] [ اسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

*
امکانات وب


بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 54
کل بازدیدها: 554175
*
آخرین مطالب
لینک های مفید
* *
لینک دوستان
لینک های مفید
*



*