بچه های خدایی |
نبض می زند،ترانه های نگاهم برای تو وقتی که می شود ،همسر،پناه تو محکم ، چو کوه، سخت می آید آن دم که میشکند،شانه ی وفای تو سیلی و کتک می خورد ، خاکریزت آرام می شود هرشب، فدای تو با چادرش ، تو پناهنده می شوی آنکس ،که چون نفس،هست در کنار تو در زیر سایه ی سنگر،هم ، می زنی وقتی که نیست ،جزدشمن ،در خیال تو او غرق درد ، ناله هاش ، را می خورد می افتد و می شکند، چون موج ،به پای تو خوشحال می شوی که شکست دادی اش مجروح می شود و شاد، برای نگاه تو فردا دوباره با رخ کبود می آید تا سنگری شود، برای صدای تو جسم اش پر از ،ترکش دست های توست وقتی که صبح ،باز ،می آید کنار تو سنگر ،تمام شب اش را کشیک بوده است هرشب شهید بوده و زنده ،کنار تو شب را به صبح ، به دعاها رسانده است امن یجیب خواندبا غم اش بر شفای تو تو خواب می روی و آرام می شوی او گریه می شود،دریا به پای تو هر روز غرق تمنای آسمان تا که شود زودتر ،فدای تو شیرینی کتک اش ، چون عسل شود وقتی که می شود شهید ، در کنار تو دل سوز نوشت بارانی...برای دلم نوشته شده توسط آسمان بچه ها خدا (بدون ویرایش)
[ یکشنبه 91/6/5 ] [ 3:34 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |