سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خدایی
قالب وبلاگ

حرم

در گوشه ای از حرم نشسته بود و فریاد می کشید و گریه میکرد... صدای ناله هایش دل مردو زن را به سوز آورده بود...

انگار همه حاجت هایشان را فراموش کرده بودند و برای اشک های بی پایان و دل شکسته ی پیرزن دعا می کردند.

دلم می خواست حاجت اش را بدانم ...

دست هایش می لرزید و اشک هایش چون کودکی که راه گم کرده اند بر روی گونه های چروکیده اش گریه می کردند.

با لهجه ی خودش نوازش میداد...

تازه فهمیدم چه شده ...

 این صدای ناله ی مادری بود که هنگام زلزله آذربایجان مهمان آقا بود و دلش از غم از دست دادن دوستانش لرزیده بود.

زلزله ای که پایان نداشت.

مادری که داغ دیده ی فرزندانش شده بود.در غربت

ز  

غم ن و ش ت. آسمان بچه های خدا

 


[ یکشنبه 91/5/29 ] [ 4:13 صبح ] [ اسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

*
امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 544637
*
آخرین مطالب
لینک های مفید
* *
لینک دوستان
لینک های مفید
*



*