سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خدایی
قالب وبلاگ

خونه ی خواهرم مهمان بودم . یک سالی بود که به این خونه ی جدید وارد شده بودند و در طبقه ی دوم زندگی میکردند. یه روز تصمیم گرفتم برم لب پنجره ی اتاق و کمی به بیرون نگاه کنم . طبیعت زیبایی داشت .

خونه های زیبا و انچنانی . چقدر فرق کرده بود . دیگه از ایرانیت هایی که روش آجر میزاشتن نیفته خبری نبود . دیگه از درهای زنگ زده که بچه ها روش با گچ نقاشی می کردن خبری نبود همه چیز . به قول امروزی ها با کلاس شده بود .

اما میون اون همه زیبایی یک تصویر توجه منو به خودش جلب کرده بود تصویری که تمام این زیبایی ها و کلاس ها را خراب می کرد . اول اش فکر میکردم اشتباه میبینم اما بعد از کلی دقت فهمیدم ان چیزی که میبینم واقعیت است ...

برای کنجکاوی تصمیم گرفتم به ان مکان بروم کمی دورتر از خانه بود رفتم تا بالاخره رسیدم . پیرمردی با عینک دودی که نمی توانست ببیند چند عدد شامپو داروگر . چند عدد صابون . و شاید کل بارهای مغازه اش به  پنجاه هزار تومان هم نمی رسید .

مغازه ای مخروبه که سقف عقب ان کاملا پایین آمده بود . شیشه های شکسته .و در و دیوارهای که آماده برای ریزش بودند .

با خودم گفتم میون این همه سوپر ها اخه این دیگه چیه ؟ جفت دیوار مغازه خانه ای بود که خانه نبود. خرابه بود. یک در بدون دیوار . و اتاقی که با جوی آب شریک بود دو پسرو یک دختر  یک سال و نیمه . و زنی که غم و ناراحتی از چهره اش فریاد میزد ...

خیلی ناراحت شدم  بعد از سلام و احوال پرسی فهمیدم خانواده ی این آقا هستند آقا سید (ن) در جوانی در دوران جنگ شیمیای شده بود و هیچ وقت دنبال کارهای جانبازی اش نرفته بود و بخاطر بعضی بیماری ها دچار تومور مغزی شده بود که نابینایش کرد . زن آقاسید تمام وقت بیرون از خانه کار میکرد تا خرج داروها را در آورد ..و شروع کرد به دردو دل کردن ..

انگار مدتها بود با هیچ کس حرف نزده بود . و بچه های معصومی که با حرف های مادر بغض هایشان را قورت میدادند تا غم مادر را بیشتر نکنند ...بعد از خداحافظی من رفتم و بهانها قول دادم که باز به دیدنشان بیایم . خ


تمام راه داشتم به یک چیز فکر میکردم که چه شد رسم های قدیم . توجه به همسایه . افرادی با این همه مشکلات زندگی مکنند و تمام همسایه های اطراف به فکر آیفن تصویری و کف سرامیک و سنگ کاری دیوار و طراحی درب های خانه هستند و اگر واقعا کمی از این خرج ها کم میکردند این بندگان خدا سالها را زیر سقف پلاستیکی  و خانه ای خراب زندگی نمی کردند ..

چقدر دلم به حال خودم و رویاهایم سوخت ... چقدر دلم برای همسایه هایش سوخت ... واقعا ما چه می کنیم و برای چه زندگی میکنیم . .. چقدر این سنگ های سرامیکی و کابینت های جدید بین ما و ماها فاصله انداخته ... دیواری بلند از خواسته هایمان ساخته ایم که دیگر هیچ کس حتی هم نفس خود را هم نمی بینیم .

خخ    

حضرت محمد (ص)

. جبرییل درباره همسایه آنقدر سفارش می کرد که پنداشتم همسایه ارث خواهد برد. (نهج الفصاحه ، ح 2640)

. رسیدگى به همسایگان (و سر و سامان دادن به حال و وضع آنان) از جوانمردى است. (غرر الحکم ، باب همسایگی)

در قرآن کریم آیاتى مربوط به همسایه و همسایگى وارد شده است. خداوند متعال در آیه‏اى به گونه آشکار مؤمنان و مسلمانان را به رعایت همسایگان دعوت مى‏نماید و مى‏فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللّهِ وَ لا تُشرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالوالِدَینِ إحساناً وَ بِذِى القُربى و الیَتمى و المَساکِینَ و الجارِ ذِى القُربى وَ الجَارِ الجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَ ابنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَت أیمانُکُم؛ و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و درباره خویشان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش [و قوم] و همسایه بیگانه و همنشین و در راه‏مانده و بردگان خود نیکى کنید.» (نساء/ 36).

در این آیه دیده مى‏شود که خداوند نیکى با همسایه را، خواه فامیل باشد و یا بیگانه، سفارش کرده و نیکى به همسایه را درردیف نیکى به پدر و مادر، یتیمان و... قرار داده است.

رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله :

فى حُقوقِ الجارِ ـ : إِنِ اسْتَغاثَکَ أَغَثْتَهُ وَإِنِ اسْتَقْرَضَکَ أَقْرَضْتَهُ وَإِنِ افْتَقَرَ عُدْتَ عَلَیْهِ وَإِنْ أَصابَتْهُ مُصیبَةٌ عَزَّیْتَهُ وَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ هَنَّأْتَهُ وَإِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ وَإِنْ ماتَ اتَّبَعْتَ جِنازَتَهُ وَلا تَسْتَطِلْ عَلَیْهِ بِالْبِناءِ فَتَحْجُبَ عَنْهُ الرّیحَ إِلاّ بِإِذْنِهِ... ؛

درباره حقوق همسایه فرمودند: اگر از تو کمک خواست کمکش کنى، اگر از تو قرض خواست به او قرض دهى، اگرنیازمند شد نیازش را برطرف سازى، اگر مصیبتى دید او را دلدارى دهى، اگر خیرى به او رسید به وى تبریک گویى، اگر بیمار شد به عیادتش روى، وقتى مرد در تشییع جنازهاش شرکت کنى، خانهات را بلندتر از خانه او نسازى تا جلوى جریان هوا را بر او بگیرى مگر آن که خودش اجازه دهد... .

رسول اکرم صل ىالله علیه وآله :
ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَجارُهُ طاوِیا، ما آمَنَ بى مَنْ باتَ کاسیا وَجارُهُ عاریا؛

به من ایمان نیاورده است آن کس که شب سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. به من ایمان نیاورده است آن کس که شب پوشیده بخوابد و همسایه اش برهنه باشد.

پیامبراکرم(ص) پیوسته از مسلمانان می­خواستند از اوضاع و احوال همسایگان خود غفلت نورزند و نسبت به آنان بی­تفاوت نباشند و در برآوردن حاجاتشان حتی الامکان دریغ نورزند ایشان(ص) می­فرمودند: «هر کس کالایی را از همسایه خود دریغ کند خداوند در روز رستاخیز خیر خود را از او دریغ خواهد کرد و او را به خودش وا خواهد گذاشت، چه بد وضعی دارد کسی که خداوند او را به حال خودش وا گذارد.»[17]

   روایت شده که مردی از رسول­خدا(ص) پرسید: «ای رسول­خدا(ص) آیا جز زکات در مال و دارایی، حقی منظور شده است» فرمود: «بله؛به خویشانی که از تو بریدند نیکویی­کردن ­و ­به همسایه رسیدگی نمودن.

 

 

 

ادامه دارد...

 نوشته شده توسط آسمان خاطرات مجردی


[ یکشنبه 91/2/17 ] [ 3:50 عصر ] [ اسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

*
امکانات وب


بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 554500
*
آخرین مطالب
لینک های مفید
* *
لینک دوستان
لینک های مفید
*



*