سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خدایی
قالب وبلاگ

زیبا

 

مینشینم بر روی ایوان دلم تا کمی تماشا کنم آسمان را ...

من سکوت می خواهم سکوتی سرد تا خوابم نبرد... من سکوتی می خواهم تا فقط صدای خودم را بشنوم . تا خودم را پیدا کنم که در کدامین ناکجا آبادی گرفتار خواسته های دلم شده ام . من خودم را سالهاست در هیاهوی شهر گم کرده ام . در لابه لای لباسهای رنگین و غذاهای چرب...

 من یادم رفته که بوده ام و مادرم چه چیزهایی به من یاد داده ... فقط میدانم مسلمانم و شیعه ی علی . اما یادم رفته مسلمانی کردن را ... شیعه بودن را .

روزهای جوانی ام با من رقابت دارند انگار با باد هم نفس شده اند می روند و من برگ برگ تقویم را ورق میزنم تا شاید به او برسم اما همیشه جلوتر است و من جا مانده از آرزوهایم کم می آورم ...

همه چیز برایم تکراری شده من پیدا نکردم گنج آرزوهایم را در این دنیا . تازه فهمیده ام که خیال هایم نتوانستند خودشان را در این دنیای کوچک بزرگ نما جا کنند ...

سهم من از این دنیا فقط تکه قبری است که دیگر حتی برای من هم جا ندارد و باید مهمان شوم بر قبرهای دیگر ...دنیا برای من 1000 سال بوده . ومن فکر می کردم عمر من هم مثل نوح خواهد بود ... ای کاش کشتی نوح اینجا بود تا مرا نجات دهد از دست نفسم . نفسی که از پشت بر دلم خنجر زده . نفسی که برایم رفاقت نکرد ...

من چون ماهی جدا مانده از دریا میترسم که شکار شوم . فرار می کنم از این چشمه به آن چشمه . اما میدانم که پایان کار شکار شدن است و مردن ...

هر روز میبینم تابوت هایی را که می برند و می شنوم التماس هایی را که بوی حسرت می دهند و من بیشتر میسوزم چون ذغالی که خاکستر میشود من هم به خاموشی نزدیک تر می شوم برایم گذشت آن شعله های آتشی که غرورم را به اوج می رسانید من خاکستری شده ام که به امید نسیم باد نفس میزنم و او از نفس اش به من بخشیده تا چند ثانیه بیشتر زندگی کنم .

 من  حال و روزم چون کسی است که در کویری داغ و سوزان به آخر خط رسیده و نباید اعتماد کند به سراب هایی که گمانی بیش نیستند ...من دیگر به توهم های چشم هایم هم اعتماد ندارم .توهم هایی که امیدی دروغین بودند و مرا خام خوشی چندثانیه ای کردندو بازهم زمین خوردم از ارتفاعی بلند ...

من  حالا که دیگر پناهی ندارم . چشم هایم را میبندم و هاجر میشوم و پا میکوبم بر زمین نفسم تا چشمه های زلال معرفت خداوندی در دلم دوباره جوشان شود . من تشنه ی نگاه خداوندم . بازگشتم از مسیری که اشتباه رفته ام و حالا من می چرخم به دور کوه تا خدا مرا سیراب نگاهش کند...

ن

دل ن و ش ت ه آسمان


[ پنج شنبه 91/2/7 ] [ 12:53 عصر ] [ اسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

*
امکانات وب


بازدید امروز: 76
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 554797
*
آخرین مطالب
لینک های مفید
* *
لینک دوستان
لینک های مفید
*



*