بچه های خدایی |
شقایق ها
دیدی که شقایق ز نفس افتاده است گلبرگ خودش به آتش و خون داده است آری که شقایق سینه اش سوخته است اما ریشه اش را به زمین دوخته است او بال و پرش میان اتش داغ است گویند که سینه شقایق صاف است آن گل که به زیر خاک تنها مانده است تنها ساقه ایست از گلش جا مانده است از شبنم خونی دلش من خواندم اینجا تربت زهراست من هم ماندم نوشته شده توسط آسمان (نوجوانی) [ سه شنبه 91/1/29 ] [ 1:17 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ
*
امکانات وب بازدید امروز: 50 بازدید دیروز: 33 کل بازدیدها: 554517
آخرین مطالب
لینک های مفید
*
آرشیو مطالب
لینک دوستان
لینک های مفید |
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |