بچه های خدایی |
عطر سبز وقتی که عرش و فلک ، ز نور تو تابنده میشود خورشید در حصار دلش پناهنده میشود تو از کدام افق به سوی ما میآیی کین خورشید ، ز نور تو شرمنده میشود گویی به این همه عزت و عظمت همسان برده ای به تو بنده میشود در اوج آبی آسمان دلم چرا که ابرهای نیاز بارنده میشود ای پرنده ی آزاد در آسمان نفس گو به دلم، به چه سراینده میشود مجروح دل تو ، ز تیر و سوز قفس اما ز پلارک عطر پراکنده میشود خود مرهمی، چو جام شفا، بر سوزش خاک اما چه شد، که زخم بر تو برازنده میشود ای دشت بگو که یک کویر سرد و خشک چطور ، به گلستانی آینده میشود فردا به سوی صف مشحر و قیام دشمن ز روی و دلت شرمند میشود آخر که نور دل تو در میان جمع در آن سرا ، همه جا تابنده میشود شیطان ز زخم دل و سینه ی تو در آتش وجود خودش سوزانده میشود بچه های خدا (آسمان)
[ شنبه 90/8/14 ] [ 11:31 صبح ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |