بچه های خدایی |
تازه داشت دلمان به عشق عادت میکرد. . . چقدر زود دیر شده است . . . وتو آرام و بی صدا و همانند نامت غریبانه میروی. . . به راستی محرم تمام شد. . . من که هنوز گریه نکرده ام . . . هنوز کوزه ی اشکهایم را پر نکرده ام . . . تو میروی و یک سال دیگر تمام میشود. ومن دوباره باید به التماس و انتظار بنشینم. . . انتظار و ترس . . .خدایا تا سال دیگر زنده ام. . . چقدر دلم گرفت . . .از گذر عمر. . . وعادی شدن روزها ومن فرصتم تمام شد امتحان محرم امثال نیز به پایان رسید حالا. . . معلم ما . . .رسول خدا و مادر غریبمان نمره هایمان را در صفحه ی محشر ثبت خواهند کرد . . . خوشا به حال آنانکه که قبول شدند. . . واین هرسال و همیشه تکرار خواهد شد . . . اما نمیدانیم که آیا عمر ما هم تکرار میشود. . . [ دوشنبه 90/10/5 ] [ 5:14 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ
*
امکانات وب بازدید امروز: 95 بازدید دیروز: 123 کل بازدیدها: 554364
آخرین مطالب
لینک های مفید
*
آرشیو مطالب
لینک دوستان
لینک های مفید |
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |