بچه های خدایی |
آقا جان . کاش بدانی که چقدر دلم برایت تنگ شده . . . هنوز پاهایم سراغ خانه ات را میگیرند. . . آقا جان دلم مدتهاست از وجودم فراری شده و دربین الحرمین تو خیمه زده. . . من صدای قلبم را میشنوم که بی تابی میکند. . . دلم تو را میخواهد. . . دیگر هیچ چیز آرامم نمی کند... چشمهایم هنوز به فرات طعنه میزند. . . گریه هایم را به ضریحت سپرده ام و التماسم را همراه کاروان به سویت خواهم فرستاد تا آنان از غم دلم برایت بگویند. آقای مهربانم دلم برایت تنگ شده. . . . هر صبح چشمانم امیدوار به پنجره ها نگاه میکنند شاید از گوشه ای دوباره آن واژه ای را که چند سال است که از نگاهشان گم شده است را بیابند. آخر درآن 15 روز عادت کرده بودند با نور حرمت به استقبال آفتاب غمدیده ی کربلا بروند. . . السلام علیک یا ساقی عطشان کربلا [ شنبه 90/9/26 ] [ 8:46 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |