سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خدایی
قالب وبلاگ

آی مردم میشنوید صدای مرا. . .

با خود چه میکنید؟  کجا میروید. . .

کمی ساکت . کمی آرام . گوش کنید . سرتان را بروی دلتان بگذارید . شاید با گوش جان بشنوید صدای ناله ی رقیه (س) را.

هنوز مصیبت تمام نشده . تازه شروع روضه هاست.

نگاه کنید کمی آنطرف تر مادری پهلو شکسته داغدار است . هنوز بدنها بی سر است. وپای کودکی میسوزد از داغی سنگها. کودکی اشکهایش را به دل میریزد و سوز خارها را . . .هنوز خواهری چادرش خاکیست. آسمان عزادار است .

آی مردم. . .

دلی خون است از روزگار. . .برلبان پسر فاطمه(س) . . .

سری به روی نی قرآن میخواند و سنگ و چوب خیضران چه میکنند. . .

باز کمر مولایم شکست. . . مردم چه میکنید که علی باز راز دل به چاه میگوید. . .

بساط گریه محیاست خیمه ی مولایمان غوغاست. . . دل مادر به روی نیزه هاست . و دخترکی که دستانش پر از دعاست.

هنوز چادر مادر خاکی است . . .وزینب نیز...

کجایید مردم سر حسین (ع) می لرزد به روی نی . نه از درد. . . از بی کسی و غریبی خواهر. . .

وای چه میکنیم. . .اینچنین منتظر منتقم مادریم.. .او به چه امیدی بیاید به امید ما. . .

ما که از درد هیچ نمیدانیم. ما که چون کوفیان شعار میدهیم . مگر نبود که چند روز پیش لبیک یا حسین سر دادیم و از بیعت و همدلی گفتیم.

وای مسلم بیا و بگو که کوفیان باز هم عهد شکنی کردند. . .

چه کسی میخواهد چادر مادر را تمییز کند از غبار درد و تنهایی.

آی مردمی که فکر یلدایید هرشب برای آقایمان یلداست یلدایی پر از درد و غم. یلدایی پر از مظلومیت پر از غریبی. . .

حال خود میدانید لبان عزیز دل پیغمبر را زدند تو میخواهی با لبانت چه کنی. . .

امروز دیدم کسانی که دستانشان پر از تنقلات یلدایی بود. . . آماده میشدند برای یلدا.

نه بگذار بهتر بگویم.. .

امروز دیدم کسانی را که سنگ جمع میکردند برای دلداریه زینب(س)

امروز دیدم کسانی را که نمک میخریدند برای زخم  سینه ی مادر

امروز دیدم کسانی را که تیز میکردند شمشیر دلشان را برای پیکار با اولاد پیغمبر. . /

هنوز دیر نشده . کمی فکر کنید آیا با درد عاشورا یلدایی هم هست . هست یلدای غم . یلدای عزای حسین (ع)

میخواهید چه کنید . . .؟

بیایید و عصای کمر شکسته ی آقا شوید . میخواهید بیا ییدو سپر سنگ کینه ی دشمن شوید. . .

یا نمک به زخم مادر. . .

شیرینی طعم شیرینی و لذت شکستن آجیل و شادی فصل به کام ماست و تلخی بی کسی مادر و غریبی فرزندو بی وفایی یاران به کام آقا. . ./

آقا دیگر طاقت ندارد مادرمان هم. . .

بازویش هنوز کبود است وچادرش خاکی . . .سر فرزندش به روی نیزه . . .


[ شنبه 90/9/26 ] [ 7:7 عصر ] [ اسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

*
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 84
کل بازدیدها: 544963
*
آخرین مطالب
لینک های مفید
* *
لینک دوستان
لینک های مفید
*



*