بچه های خدایی |
امشب آسمان ابریست . . . وزینب (س) تنها و غریبانه آماده میکند طفلان را برای دوباره سوختن . آسمان بازهم سرها را در آغوشش میگیرد و آرام التماس میکند. . . مسیر کوفه تا شام . . . چه غوغاییست امشب . . . هنوز زخم سنگها میسوزدو شامیان جمع میکنند سنگ های بیابان را. . . نه . . .نه برای پای طفلان . . .جمع می کنند تا. . . راه طولانیست و انگار چشمان پر از خون حسین (ع) زینب (س) را بر زمین میکشد. . . انگار چشمان زینب (س) با نور آفتابی بر نیزه ها توان دیدن دارد. . . آسمان نوازش میکند سرهای بی بدن را. . . وزمین میسوزاند پاهای. . . ای آسمان اگر دوستی پس چرا نباریدی وقتی لبان تشنه ی علی را دیدی. . . ای زمین اگر دشمنی و پاهای اولاد پیغمبر را نشانه میروی از چه روی دهان نمیگشایی و زجر میدهی. . . هنوز چند روزی از غم عاشورا نگذشته . . .تازه شروع دردو غم است . وما کجاییم. . . [ پنج شنبه 90/9/24 ] [ 8:0 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |