بچه های خدایی |
آرام میروی و خود را لابه لای دسته ها پنهان میکنی با تمام وجود سعی میکنی تا اشکت نریزد. . . به سینه میزنی . . . شور میگیری. . . زنجیر. . . گاهی برای آنکه سدی درست کنی از غرور در مقابل چشمانت آرام میخندی. . . خنده ای به رنگ درد . . . لبخندی به تلخیه سم. . . دیگر برایت مهم نیست ژل موهایت خشک شده یا نه . . . برایت مهم نیست به مد هستی یا نه. . . با عشق سینه میزنی و آخر این عشق حریف چشمانت می شود. . . گهواره را می آورند وتو نگاه میکنی. . . از سویی صدایی می اید. . . جوانان بنی هاشم بیایید علی ام را. . . وتو دیگر نیستی . اشکهایت از بند دلت آزاد میشوندو خود را به خیمه ها میرسانند. . . تو در عرش سینه میزنی در مقابل خدا. . . عشق تو را با خود میبرد . عشق حسین (ع). [ یکشنبه 90/9/13 ] [ 8:37 عصر ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ
*
امکانات وب بازدید امروز: 8 بازدید دیروز: 105 کل بازدیدها: 554834
آخرین مطالب
لینک های مفید
*
آرشیو مطالب
لینک دوستان
لینک های مفید |
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |