شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

روي سيم خاردار دو شهيد افتاده بودند که به سيم ها جوش خورده بودند وپشت سرآنها چهارده شهيد ديگر. مجيد بعضي از آنها رابه اسم مي شناخت. مخصوصاً آنهايي که روي سيم خاردارخوابيده بودند. جمجمه شهدا با فاصله کمي روي زمين افتاده بود. مجيد بطري آب را برداشت. روي دندان هاي جمجمه مي ريخت وگريه مي کرد ومي گفت: *بچه ها! ببخشيد اون شب بهتون آب ندادم. * *به خدا نداشتم...تازه آب براتون ضرر داشت.!*
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top