پيام
+
*و حالا...
سالهاست که ديگر حالمان گرفته است...وقتي پيکرشهيدي به شهر باز نمي گردد...و در و ديوارها بوي تعفن گرفته اند...از کنار کسي رد نمي شوي که ذره اي عطر شهادت از دلش برخيزد...ديگر کسي بيابان را دوست ندارد ...کسي سرگردان آسمان شبهاي هفت تپه نيست...چقدر ستاره ها تنها مانده اند اينجا...همه زمين را مي نگرند...و من دليل گريستن آسمان را خوب مي فهمم...رازآرامش شبهايش براي کسي هويدا نيست...*

...حامل نور ...
91/7/17

آسمان بچه هاي خدا
*..دلي براي خلوتش بيدار نمي ماند و...اينجا خيلي دنياست...شهدا!
سکوت تان را قدري بشکنيد...حداقل!
دلخوشمان کنيد براي ادامه ي راه...حالا که تا آسمان ....*
ثانيه ها...
همه زمين را مي نگرند...................
هانا آويني
از کنار کسي رد نمي شوي که ذره اي عطر شهادت از دلش برخيزد
مريم-142
دنبالشان رفتم تا بوي شهادت را از يارانتان بگيرم، تا دهان باز کردم به تمنا و سخني ، باز تفاوتي نبود: ياراتان هم بي معرفت شدند عصمتم را نشانه گرفتند چون ديگران!
مريم-142
شهيدي بود که تمام شبهاي سال را احيا کرده بود تا به يقين برسد که بلاخره شب قدر را دانسته باشد و به مراد دلش رسيده باشد. هيهات ما کجا و شهدا کجا! کمي از خواب يک شبمان را بزنيم مي توانيم؟؟؟؟
مريم-142
چقدر اين عکس مظلومانه و معصومانه مرا به طغيان مي کشاند: سکوتم را به فريادي آتشين تبديل کرده درونم را مي سوزاند. شهدا کجايين که عمرم را گذاشتم تا شما ها را بفهمم هنوز هم اندر خم يک کوچه ام. الله اکبر. از يارانتان چه بگويم که دلم را خاکستر کردند....
آسمان بچه هاي خدا
بسيار زيبا و دلنشين بود دوست گرامي . موفق باشيد