پيام
+
2گوسفندي که راه شهادت را بستند
يک شب ديدم پدرم سخت گريه مي کند و از خدا طلب شهادت دارد تقريبا کار هرشبش بود و من ميديدم که گاهي اوقات با عکس دوستان شهيدش حرف مي زند.
يک شب به کنارش رفتم و او با ديدنم متعجب شد ! سوالي پرسيدم چرا شما که اينقدر شهادت را دوست داريد شهيد نشديد...
بدون آنکه به روي خود بياورد حال زيبايش را ،با لبخندي نرم گفت : همش تقصير آن دو گوسفند بود.
گفتم کدام گوسفند.
ادامه در وبلاگ

مجنون الحسين ع
91/6/5
||عليرضا خان||
لينک اصلاح شود
عشق4
عجب بره خوش تيپي هههههه
آسمان بچه هاي خدا
چشم الان دوباره درست ميکنم.متشکر از تذکر شما
عشق4
خواهش ميكنم
آسمان بچه هاي خدا
واما کمک .چرا لينک اينچنين شده؟
||عليرضا خان||
لينک عکس رو به جاي لينک پست قرار داديد ...
آسمان بچه هاي خدا
متشکر.
||عليرضا خان||
باز درست نشده