پيام
+
قلبي شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره مي زنند مريضي شفا گرفت
ديدي که سنگ در دل آئينه آب شد
ديدي که آب حاجت آئينه را گرفت
خورشيدي آمد و به ضريح تو سجده کرد
اينجا براي صبح خودش روشنا گرفت
پيغمبري رسيد در اين صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته اي از آسمان رسيد
پـروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زير پرش نهاد و به سمت خدا پريد
تقديم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

سراج 1
91/5/1
آسمان بچه هاي خدا
چشمي کنار اين همه باور نشست و بعـد
عکسي به يادگار از اين صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزديک مي شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد مي روم
جايي که دل شکست و مريضي شفا گرفت