پيام

آسمان بچه هاي خدا
90/10/11

+ سلام دوستان ميخوام يك مطلبي را با شما در ميان بگذارم. كه نياز به حمايت و ياري شما داره و اگر مطرح شدن اين موضوع در وبلاگ اشكال دارد و درست نيست از مسئولين گرانقدر و محترم پارسي بلاگ تقاضامندم كه حتما به حقير تذكر دهند.

آسمان بچه هاي خدا 90/10/11

ما چند نفر از دوستان يك گروه كمك به دوستان و نزديكان داريم كه از اين گروه ساده و صميمي چندتا از دوستان به شناسايي افراد ضعيف و آبرومند ميپردازند و بعد از شناسايي با جمع اوري مبالغي و گاهي كالا جهيزيه و يا به خريد مايحتاج اين افراد اقدام ميكنند.

تا به حال به چندين خانواده و عروس و دامادهايي كه نيازمند بوده و پشتوانه اي هم نداشته اند كمك رسيده . و آخرين گروه 4ماه پيش بوده كه به 3 عروس و داماد كه پدرو مادر نداشته اند ويا مشكل داشته اند جهيزيه كامل به لطف خدا داده شد.

در حال حاضر 2 خانواده ي ديگر يك عروس و داماد طلبه و يك فرد بي سرپرست در ليست كمك هستند ولي منبع مالي ما فعلا به اتمام رسيده و از طرفي انها چشم انتظار كمك ما هستند. وما نيز واقعا چاره اي جز دعا نداريم.

از دوستان خواهشمندم اگر كسي شرايط كمك و ياري رساندن را از هر جهت دارد خواهشا اعلام كندكه ثوابش بيشمار است. هركس هرچقدر ميتواند از دوستان . خانواده ها جمع اوري كرده و اطلاع دهد.

در صورتي كه كسي قصد كمك دارد در وبلاگ حقير پيام بگذارد. و اگر كسي براي اطمينان ميخواهد با حقير آشنا شود و آدرس يا تلفن و يا هرچيز ديگر براي اطمينان لازم باشد در خدمتم.

لازم به ذكر است پس از خريد و يا تحويل كالا كليه ي فاكتورها در اختيار هركس كه كمك كرده قرار خواهد گرفت. يا علي.

به دلايلي خانواده ي عروس دلشان نميخواهد خانواده ي داماد متوجه نياز مالي انها شوند و دلايل ديگر از مراجعه به مراكز خيرين صرف نظر كرده اند كه تا حدودي حق داشته اند با توجه به مشكلاتشان.

دوستان براي فراهم كردن اي جهيزيه و كمك خرج تا اخر صفر فرصت داريم . اگرهم كسي نميتواند كمك كند دعا كند براي حل مشكل.

چند ماه قبل يكي از اين عروس خانم ها كه مادر و پدر نداشته و چندتا خواهر بودند كه با كارو سختي زندگي ميگذراندند چيزي را برايم تعريف كرد كه به شدت بهم ريختم.

به دليل مشكل مالي عروسي نگرفته بود و با هيچ سراغ زندگي جديد رفت. ان شب دلش شكست و از نداشتن جهيزيه و مادر نداشتن خيلي گريه كرد. از طرفي ان شب عروسي دوستش بود كه جهيزيه برده بود.

وقتي خوابيد شب اش خواب ديد كه در مدينه هست و درب خانه ي مادر غريبمان. مادر در مقابل اش ايستاد و گفت دخترم من وقتي ازدواج كردم با مولايمان چيز ساده اي برده ام و به او نشان داد كه اين زندگي من بود حالا ديگر گريه نكن و با توكل به خدا زندگي ات را شروع كن . خدا كمك ميكند.

ودر خواب چند نفر را ديد كه همراه خانم بوده اند مثل غلام. و يا خادم . از خواب كه بيدار شد دلش ارام گرفت و بعد چند روز جهيزيه اش از طريق گروه ما به لطف خدا و كمك مادر جور شد.

اما مهمتر لحظه اي بود كه اشكهايش سرازير شد ان غلام ها همان افرادي بودند كه در گروه ما واسطه بودند چند نفر از دوستان اهل دل گروه . از شهرهاي مختلف. كه هنگام تحويل جهيزيه انها را ديد.