سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خدایی
قالب وبلاگ

صحن صاحب الزمان (عج) بود باران از دل اسمان فریاد میزدو خود را به زمین میکوباند. . .

نمیدانم از چه مینالید از درد مسلم. غربت طفلانش. از بی کسی حسین (ع) و نامردی ایام . . .

هرچه بود سخت دلش شکسته بود چرا که اسمان قم تا دلش سخت نشکند نمیبارد . . .

زیر باران زنی چادر سیاه مشغول نماز بود زیر پایش زمین خدا بود و چترش اسمان . . .

 همه از باران  به مکانی میدویدند واو برای باران ربنا میخواند . چادرش از اشک اسمان خیس خیس شده بود واو در میان اب در سجده بود . . . رکوعش کمر اسمان را شکست وانگار آسمان هم همانند من حیرت زده شده بود . . .

انگار مهر نمازش هم دیگر تاب نیاورد واو هم از ناله او اب شده بود و با اشک باران همسفر. . .

نمیدانم در دلش چه می گذشت هرچه بود زیبا بود انقدر زیبا بود زیر باران عاشقی کردن که همه مجذوب ربنایش شدند و اشک راهش را از گونه ها گم کرده بود. . .


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 3:4 صبح ] [ اسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

*
امکانات وب


بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 84
کل بازدیدها: 545005
*
آخرین مطالب
لینک های مفید
* *
لینک دوستان
لینک های مفید
*



*